جدول جو
جدول جو

معنی گس خلق - جستجوی لغت در جدول جو

گس خلق
(گَ خُ)
تندخوی. خشن. بدخلق:
ندهد رنج آن کل کافر
هیچ گس خلق را تن آسانی
جز مظفر مجیر (کذا) بابکر
آن چو بوبکر در مسلمانی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کج خلق
تصویر کج خلق
بدخلق، بدخو
فرهنگ فارسی عمید
(حُ نِ خُ)
خوش خلقی:
حسن خلقی ز خدا میطلبم خوی ترا
تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(کَ خُ)
بدخو. بدسرشت. (آنندراج). بدخلق. زشتخوی. متغیر. (ناظم الاطباء). تند. ترشخو. تندخو. بداخلاق. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ خُ / خَ لَ)
غافت. (بحر الجواهر). رجوع به غافت شود
لغت نامه دهخدا
(گَ سَ)
ده کوچکی است از دهستان زیلائی بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز. 20هزارگزی شمال باختری مسجدسلیمان به لالی و سکنۀ آن 50 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بد خلق
تصویر بد خلق
بد خوی کژ رفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کج خلق
تصویر کج خلق
گنده مغز بد خوی بد خوی بد خلق بد اخق: (آن یکی کج خلق ستیزه جو ایراد گیر و نچسب بوده است) (شام)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کج خلق
تصویر کج خلق
((~. خُ))
بدخوی، بداخلاق
فرهنگ فارسی معین
بداخلاق، بدخلق، بدخو، ترشرو، تندخو، کج طبع
متضاد: خوش اخلاق، خوش خلق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برگش بازگشت
فرهنگ گویش مازندرانی